۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

Ronique.

نمی دونم آدم ــــه یا فرشته !
نمی دونم چجوری رفت توی دلـــَـــم نشست !
نمی دونم چرا مثل ِ هیچکس نیست !
نمی دونم ...
افکار ِ عجیب غریب
حرف زدن ِ ناز و دوس داشتنی
چشای مهربون
لبخند ِ خوشگل ...
کلا" مث ِ اکسیژن ــــه !
تو یه کلمه : رونـــــــــــاکــــــــــ .


تقدیم به روناک :

شب های صورتی
کنار آتش ِ سوزان
سکوت ِ تو ...

صدای قدم هایت که گم می شود در باد
نم نم ِ باران ...

خیالت خیس می شود
باز هم آن فکرهای لعنتی
که به سَرَت هجوم می آورند...

حرف بزن
چهره ی دیو ِ رویاهایت را در آب بِکِش

حس ِ مبهم ـــَـت را دو دستی نگه دار
خودت را فریاد بِکِش .







لنگ نوشت : این بشر نمی دونم از کجا پیداش شد !
لنگ نوشت : فرشته ی نگهبان ِ من ــــه !
لنگ نوشت : دوسش دارم زیاد تـــــــــا ...
لنگ نوشت : تو رو خدا فقط نیگاش کنین :x

۲ نظر:

  1. مرسی عزیزم
    خیلی شرمنده ـم کردی
    من اینجوریا هم که گفتی نیستم
    من فقط گْمم! . زارا شعری که برام نوشتی رو خیلی خیلی دوست دارم .
    مرسی
    مرسی
    مرسی
    3>

    پاسخحذف
  2. خیلی هم بهتر از اینی که گفتم هستی !
    من تازه نتونستم واست کلمه پیدا کنم !
    قربونت برم من ! خوشحالم که دوس داشتی !
    بوس
    بوس
    بغل
    بغل

    پاسخحذف